چکاچک

لابد می پرسید این دیگر چه لغتی است خوب حق دارید این کلمه به معنی حرف های زیر جلی و در گوشی است ما که چون خطر پوست کنده شدنمان زیاد می شود جرئت نمی کنیم بعضی حرف ها رو پوست کنده بنویسیم آن را چکاچک نامیدیم

Saturday, March 18, 2006

هزار و یکشب
ننه شهرزاد

کیوان هور

از آن هنگام که ننه شهرزاد قصه گو با قصه های هزار و یک شبش ملتی را بر سر کار نهاد تا امروز ، روزگاران بسیاری گذشته است. امروز هم کم نیستند ننه شهرزادهای امروزی که به نوعی باز هم ملتی را سرکار می نهند تا به محبوب خود برسند .اینگونه نیندیشید!نه ! به هیچ وجه ! ما هیچگاه قصد نداریم تا خدای ناکرده شما را به سرکار فرابخوانیم.ستون هزارویکشب تنها تعدادی از این قصه های نه شهرزاد امروزی است . با هم بخوانیم:
کنگره جهانگردی

در خبرها آمده بود که قرار است تا کنگره جهانی زرتشتیان چهار سل دیگر در شهر دبی برگزار شود .دقت کنید در شهر دبی.حال اینکه چه تعداد زرتشتی در دبی ساکن هستند و اینکه ملاک برای تعیین این شهر به عنوان میزبان کنگره چیست بر ما پوشیده است.اما منابع آگاه اعلام کرده اند که بناست تا کنگره جهانی زرتشتیان به کنگره جهانگردی زرتشتیان تغییر نام یابد. با این اوصاف به نظر می رسد 8 سال دیگر شهر آنتالیا ،12سال دیگر نیکوزیا در قبرس،16سال دیگر تبت درچین و 20 سال دیگراحتمالا با پیشرفت صنعت جهانگردی مریخ میزبان کنگره خواهند بود .این نکته را هم اضافه کنیم که توردبی با یک ویزیت رایگان دکتر میم.میم معروف به عنوان اشانتیون فقط 50 هزارتومان!بشتابید!!!
سرهنگ پنگوئن

باز هم در خبر ها آمده بود که پنگوئنی در ارتش نروژ به دریافت درجه سرهنگی نایل آمده است . با خواندن این خبر پی بردم که چرا برخی از دوستان وطنی اصرار عجیبی دارند تا خود را دکتر یا مهندس ویا ... بنامند و باز هم اصراردارند که دیگران هم آنها را با همین القاب صدا کنند.چون لااقل آنها آدم هستند و نه پنگوئن پس دوستان عزیز،جناب آقای دکتر... ،حضرت مهندس ... دمتان گرم
شفاف سازی غیرعلنی

اگر یک سازمانی مثلا انجمن زرتشتیان مثلا در شهری مثل تهرانبه طور مثال از هر چهار جلسه اش مثلا سه تایش غیرعلنی باشد،شما مثلا چه فکری ذهنتان را مشغول می کند ؟ نگران نباشید . اعضای هیات مدیره حتما نمی خواهند مثلا در مورد غنی سازی صحبت کنند که . آنها تنها قصد دارند تا شفاف سازی کنند مثلا . چون تحول و دگرگونی بسیار لازم است و مثلا باعث پیشرفت است ،برخی ازاعضای هیات مدیره مثلا می خواهند برخی موضوعات را به صورت دیگرگونانه(همان تحول خواهانه)برای برخی دیگر از هموندان چنان شفاف سازند که تا آخر عمر رَ دَ ش !ببخشید اثرش روی سر ببخشید در ذهن آنها بماند. ما که عاشق سینه چاک این شفاف سازی های غیرعلنی هستیم
تکرار واژه مثلا ، مثلا برای این بود که شما باور کنید ما داریم مثل می زنیم و منظورمان خدای نکرده مثلا انجمن زرتشتیان تهران نیست
به حق چيزهاي نديده ولي شنيده

تا حالا چيزي راجع به سرقت ادبي شنيده ايد اينكه مثلا يكي بيايد با تمام پررويي اشعار يكي ديگر را به نام خود بخواند يا اينكه سخنان شخص ديگري را با افتخار و هياهو از آن خود بكند ؟ اما بعضي مو اقع هم مي شود كه يك نفر سخنان يك نفر ديگر را به نام يك نفر ديگر بنامد و در واقع ما را به ياد همان مثل قديمي من نبودم دستم بود تقصير آستينم بود ... مي اندازد كه آخر هم معلوم نمي شود مقصر اصلي كيست هر چند خود آن طرف مي داند. ماجرا از آن روزي شروع شد كه من به همراه پدر گرامي در اتومبيل نام برده ( همان پدر گرامي ) غرق در خنده و هروهر بي خود بوديم از قضا را ديوي ماشين هم روشن بود خانمي محترم و خوش سخن با صدايي گيرا ورسا و در عين حال دلربا داشت ا ز سخنان بزرگان يادي مي كرد تا رسيد به اين جمله كه مي گفت : خوشبختي از آن كسي است كه در پي خوشبختي ديگران باشد : "لئون تولستوي" از تعجب شاخ در آوردم آخر در ديزي باز است هياي خانم مجري كجا رفته , يا به عبارتي ديگر " جلوي قاضي و ملق بازي " اگر با گوينده اين سخن مشكل داريد كه ديگر چرا سخنش را مي خوانيد يا اگر مي خواهيد بخوانيد چرا گوينده آن را اينگونه تغيير مي دهيد راستي خوب شد جمله گاتاهايي آن را نخواندند و بعد بگويند "لئون تولستوي" نكند گاتاهاي زرتشت را هم لوئي پاستور نوشته است و ما خبر نداريم ! تو را به خدا مي بينيد عجب دزدهايي پيدا مي شوند كه ما تا به حال تو عمر مان نديديم ولي شنيديم !
صاحبخانه هاي بي توقع

در امرداد خواندم كه موبد نيكنام به زيركي خطاب به نماينده آقاي احمدي نژاد گفته بود " ما اينجا صاحبخانه ايم , اگر ما را از اينجا بيرون كنيد جاي ديگري نداريم كه برويم" راستي تا به حال فكر كرديد كه ما چه صاحبخانه هاي بد بختي هستيم كه اختيار خانه خودمان را هم نداريم و هر آن ممكن است مثل يك مستا جر بي پول و عاجز ما را از خانه خودمان بيرون كنند راستي جالب است اگر همه صاحبخانه ها مثل جامعه ما بو دند چه خوب مي شد آن موقع بود كه ديگر ما مشكل مسكن نداشتيم مگه نه!
حيوان يا انسان مسئله اينست

در حال خواندن برگه نظر خواهي و يا شايد دعوت به كار انجمن پيرامون مسئله درمانگاه يگاگي بودم كه ناگهان چيزي عجيب برايم جلب توجه كرد و آن مورد در خواستي پيرامون "دامپزشكي " بود من مانده ام كه منظور اين عزيزان در مورد اين مطلب چيست آيا به تازگي ما دچار بحران انسانيت شده ايم و اين بحران به آنجايي رسيده است كه به جاي پزشك نياز به استخدام دامپزشك داريم ! و يا شايد تا به حال مشتي خرو گاو و الاغ بوديم ( البته بلا نسبت شما ) خود خبر نداشتيم به هر حال يكي از مشكلات روزي كه ما هم اكنون گرفتار آن هستيم همين موضوع است كه ما بيشتر به آنكه به يك روانپزشك نياز داشته باشيم نياز به يك دامپزشك داريم به هر حال اميدوارم كه اين قضيه به حيوانات عزيزمان بر نخورد كه اخيرا انسانها را به آن درجه از كمال رسانده اند كه جزو دسته نشخوار كنندگان محسوب مي شوند .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home